یه سردرد وحشتناک گرفتم یهو که حتی نمیتونم پاشم تا مترو خودمو برسونم!. نشستم رو این مبل دارم جمعیت سمت چپمو نگاه میکنم که چجوری یه سری مایعاتو میریزن قاطی هم یخ اضافه میکنن میریزن تو لیوان هم میزنن که نمیدونم چی چی درست کنن و ازونور حواسم به زوج جوون سمت راستمه که بچه شون یه چیزی پریده گلوش به نظر من و هی سرفه میکنه (نوزاده) هی با خودم میگم برم بگم بابا یکی بزنین پشتش ببینین بهتر میشه جا اینکه هی بهش شیر بدین! ولی نمیشه رفت چیزی گفت! آقا باز این پستونکو کرد تو حلق این بچه زبون بسته!

الانم نمیدونم برم یه جا آب پیدا کنم یه ادویل بخورم یا بذارم بیارم بالا وسط راه!

بطور کل هم اصلا روز مفیدی نداشتم. شماها چجوری از شر تحلیلای سراسر پر معلومات دوستان و سلبریتیا و همه راحت میشین؟ من گمونم همه رو میوت کردم با اینحال هی گذری چشمم میخوره فشااااااااار میاره بشینم یه چیزی بنویسم ولی حالم نمیاد

کاری که خیلی وقت قبلترها شروع کردم این بود که یه صفحه عمومی اینستاکرام داشتم و گهگاهی یه چیزایی به روز میکردم منتاها هییییییچکس از دوست و فامیل و حتی خانواده آدرسشو نداشت و کماکان هم جز برادرم کسی نداره (کاما) حالا اگر حس کنم دیگه اینجا نوشتنم نمیاد (نمیدونم تحت چه شرایطی ممکنه اینجوری بشه شاید عدم تمایلم به هر دوجا و در عین حال نیازم به ثبت یا برونفکنی بعضی حرفام) میام و از اونایی تون که آدرس حقیقی و حقوقی دارین و میخوام که بیاین باهم اونجا ادامه بدیم. ببینم چی میشه.

هم اکنون یادم اومد این هفته ادویل زیاد خوردم پس جلوی خود را گرفته و سعی میکنم یه جوری خودمو برسونم به یه جایی.

 

پ.ن: یه سوالی دارم از هممون! کسیکه بخاطرش چند هفته قبل همه ناراحت و گریون بودیم رو یادمونه حتما. میخوام ببینم چقدر از فرهنگ شهادت میدونیم؟ چون اگر اینو بدونیم اینم میدونیم که شهدا هرجایی کار نمیکنن مخصوصا اگر قرار باشه دنیا و آخرتشونو بخاطرش به باد بدن! پس لذا از تمامی مفسرین و منتقدین فعلی درخواست دارم بیاین یه خورده رو این فکر کنیم بعد چشمامونو ببیندیم دهنمونو به هر چیز مثبت یا منفی باز کنیم! هوم ؟ :)


مشخصات

آخرین جستجو ها